در جوامع امروزی تمامی امور بر اساس تخصص تقسیم بندی میشوند. در گذشتهها که بین علوم تفکیک نشده بود یک فرد در چند علم متخصص بود، مانند ابن سینا که هم در فلسفه و هم در طب صاحب نظر بود و یا هم زکریای رازی که در کیمیا و هم در طب تخصص داشت.
اما امروزه با تفکیک و گسترش مباحث علمی، مبحثی به نام تخصص به وجود آمده است به این معنا که با افزایش اکتشافات و یافتههای علمی دامنه یک علم افزایش فراوان یافته است و دیگر یک فرد به ندرت پیش میآید که بتواند در چند علم صاحب نظر باشد.
اکتشافات علمی امروزه در علوم ساینسی بسیار زیاد است، همچنین در علوم اجتماعی نیز روابط افراد پیچیده شده است و دیگر سادگی گذشته را ندارد؛ بنابراین علوم اجتماعی نیاز به درک عینی از اجتماع دارد.
علمای دین در مدارس دینی همواره چندین رشته دینی را فرا میگرفتند الان هم همین گونه هست. به طور مثال یک عالم دین هم صرف و نحو میخواند و هم تفسیر و حدیث.
اما با درنگی در مییابیم که تمامی این علوم، علوم دینیاند، و جامعه امروز علاوه بر علوم دینی به سایر علوم نیز نیازمند است.
به طور مثال یک عالم دین نمیتواند هم صاحب نظر در دین باشد و هم در اقتصاد و هم در طب.
مشخص است که حوزههای دین، اقتصاد و طب کاملاً متفاوت از یکدیگر هست.
پس در یک جامعهای که معیار قضاوت فقط عالم بودن به امور دینی نباشد نمیتوان گفت که امور بر اساس شایستگی، توانایی، درایت و تخصص تقسیم شده است.
ولی شوربختانه در حال حاضر در افغانستان عالم دین صاحب نظر در تمامی علوم ساینسی و اجتماعی هست. این کاملاً نادرست است به دلیل اینکه عالم دین صلاحیت و توانایی ابراز نظر در امور ساینسی و تجربی را ندارد، بلکه او فقط صاحب نظر در علم دین هست و آن هم نه تمام علوم دینی بلکه شاخهای از علوم دینی.
پس به خاطر ایجاد یک جامعه مترقی باید ما به اصل تخصص و شایستگی باورمند باشیم تا کار به کاردان سپرده شود تنها در این صورت است که ما یک جامعه مترقی و رو به پیشرفت خواهیم داشت.
شریف شریفی